کلمه جو
صفحه اصلی

رسیدگی


مترادف رسیدگی : بازبینی، بررسی، پژوهش، تحقیق، ممیزی، وارسی، بلوغ، کمال، پختگی

فارسی به انگلیسی

investigation, audit, verification, ripeness


disposition, examination, inquiry, inquisition, investigation, maturation, maturity, ripeness, settlement


examination, inquiry, inquisition, investigation, ripeness, maturity, inquest, disposition, maturation, settlement, audit, verification

فارسی به عربی

اعتبار , امتحان , انتباه , تحقیق , تدقیق , حضور , فحص

مترادف و متضاد

بازبینی، بررسی، پژوهش، تحقیق، ممیزی، وارسی


بلوغ، کمال


پختگی


۱. بازبینی، بررسی، پژوهش، تحقیق، ممیزی، وارسی
۲. بلوغ، کمال
۳. پختگی


assistance (اسم)
کمک، معاونت، مساعدت، معاضدت، دستیاری، رسیدگی، مدد، همدستی، پایمردی، مراعات

attention (اسم)
دقت، توجه، رسیدگی، مراقبت، حواس، خبردار، ادب و نزاکت، حاضرباش

verification (اسم)
تصدیق، تایید، تحقیق، رسیدگی، ممیزی، مقابله، باز بینی

puberty (اسم)
بلوغ، سن بلوغ، رسیدگی

consideration (اسم)
توجه، رسیدگی، مراعات، ملاحظه، سنجش

probe (اسم)
کاوش، میله، تحقیق، رسیدگی، مسبار، جستجو، کاوشگر، میله استحکام، اکتشاف جدید، سنبه جراحی

investigation (اسم)
تحقیق، رسیدگی، باز جویی، سراغ

inquiry (اسم)
تحقیق، رسیدگی، باز جویی، سراغ، خبر گیری، جستار، پرس و جو، استعلام، پرسش، استفسار، سئوال

exam (اسم)
محک، ازمایش، امتحان، رسیدگی، بازرسی، معاینه، ازمون، ازمایه

examination (اسم)
محک، ازمایش، امتحان، رسیدگی، بازرسی، معاینه، ازمون، ازمایه

handling (اسم)
رسیدگی، لمس، اداره، بررسی

scrutiny (اسم)
تحقیق، رسیدگی، موشکافی، بررسی، بررسی دقیق، مداقه

attendance (اسم)
توجه، رسیدگی، حضور، حضار، ملازمت، همراهان، خدمت، سرپرستی، تیمار، پرستاری، ملتزمین

audit (اسم)
رسیدگی، ممیزی، حسابرسی، بازرسی

cassation (اسم)
رسیدگی

inquest (اسم)
رسیدگی، استنطاق، باز جویی، جستار

فرهنگ فارسی

۱ - بحالت نضج و پختگی در آمدن میوه . ۲ - بلوغ کمال . ۳ - مواظبت در اجرای امری مراقبت . ۴ - تحقیق بررسی تفحص توضیح : بررسی گفته های طرفین دعوی و آن شامل سه مرحله است : ۱ - رسیدگی بدایت ( رسیدگی بدوی یا ابتدایی رسیدگی نخستین ) ۲ - رسیدگی استینافی رسیدگی پژوهشی . یا رسیدگی تمیزی رسیدگی فرجامی .

فرهنگ معین

(رَ دِ ) (حامص . ) ۱ - پختگی و پخته شدن میوه .۲ - بلوغ . ۳ - تحقیق و دقت در امری .

لغت نامه دهخدا

رسیدگی. [ رَ / رِ دَ / دِ ] ( حامص ) چگونگی رسیده. || درآمدن به حالت نضج و پختگی و بلوغ و کمال. ( ناظم الاطباء ). نضج. پختگی. چگونگی و حالت پختن میوه. مقابل کالی. مقابل نارسی. مقابل نارسیدگی. ( یادداشت مؤلف ). به حالت نضج و پختگی درآمدن میوه. ( فرهنگ فارسی معین ): مَجَج ؛ رسیدگی انگور و پختگی آن. ( منتهی الارب ) : مردی به درگاه آمده اسبی برهنه آورده و می گوید که به کشت خویش اندر بگرفته ام. پرسید که جو بود یا گندم ؟ گفت : جو. بفرمود تا خداوند اسب را بیاوردند و چندانکه قیمت جو بود به وقت رسیدگی تاوان بسته و به خداوند زمین داد. ( نوروزنامه ). || بلوغ. کمال. ( فرهنگ فارسی معین ) ( از یادداشت مؤلف ). رشد. تمییز. خردمندی. تکامل. کِبَر. مقابل نارسیدگی. ( یادداشت مؤلف ) : و از پس طواحن چهار دندان دیگر است دو زبر و دو زیر از هر سوی یکی ، و آنرا خِرَد دندان گویند و خرد دندان ازبهر آن گویند که از پس رسیدگی برآید. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و نبض کودک چون به حد رسیدگی نزدیک رسد عظیم تر از نبض رسیدگان باشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). عمر مردم بر چهار بخش است یک بخش روزگار پروردن و بالیدن و فزودن است و این کمابیش پانزده شانزده سال باشد. دوم روزگار رسیدگی است و تازگی و این تا مدت سی سال باشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). فزراء؛ زن نزدیک رسیدگی رسیده. فلهد؛ کودک نزدیک به رسیدگی رسیده. ( منتهی الارب ). || مواظبت و سرپرستی در اجرا و انجام دادن کاری. ( از ناظم الاطباء ). مراقبت. مواظبت. ( یادداشت مؤلف ). مراقبت در اجرای امری. مواظبت. ( از فرهنگ فارسی معین ). توجه و عمل. ( فرهنگ نظام ). || تحقیق. تفتیش. ( از فرهنگ نظام ) ( یادداشت مؤلف ). فحص. تفحص. پژوهش. وارسی. بررسی. ( از یادداشت مؤلف ). تحقیق. تحقیقات. ( از لغات فرهنگستان ). تحقیق. بررسی. تفحص. در اصطلاح قضایی ، بررسی گفته های طرفین ، و آن شامل سه مرحله است : 1- رسیدگی بدایت ( رسیدگی بدوی یا ابتدایی )، رسیدگی نخستین. 2- رسیدگی استینافی ، رسیدگی پژوهشی. 3- رسیدگی تمیزی ، رسیدگی فرجامی. ( فرهنگ فارسی معین ).
- رسیدگی فرجامی ؛رسیدگی تمیزی. ( لغات فرهنگستان ).
- رسیدگی نخستین ؛ رسیدگی بدایت. ( لغات فرهنگستان ).
|| بازدید حساب برای اطمینان از درستی آن . ( لغات فرهنگستان ).

فرهنگ عمید

۱. حالت رسیده بودن و پخته بودن میوه.
۲. وارسی، دقت و تحقیق در امری.

واژه نامه بختیاریکا

دَربه وَربه؛ دَرگه ورگه


کلمات دیگر: