کلمه جو
صفحه اصلی

رزمنده


مترادف رزمنده : پیکارجو، تکاور، جنگاور، جنگجو، جنگنده، چریک، مبارز، مجاهد

فارسی به انگلیسی

combatant, fighter, militant

فارسی به عربی

مقاتل

مترادف و متضاد

fighter (اسم)
جنگنده، رزمنده، جنگ کننده، مشت باز

پیکارجو، تکاور، جنگاور، جنگجو، جنگنده، چریک، مبارز، مجاهد


فرهنگ فارسی

جنگنده که رزم کند جنگ کننده

فردی که در رزم شرکت می‌کند


لغت نامه دهخدا

رزمنده. [ رَ م َ دَ / دِ ] ( نف ) جنگنده. که رزم کند. جنگ کننده. رزم کننده. ( یادداشت مؤلف ). که بجنگد. که جنگ کند. که نبرد کند.

فرهنگستان زبان و ادب

{combatant} [علوم نظامی] فردی که در رزم شرکت می کند

پیشنهاد کاربران

ارتش تار

سرباز

جنجو

با کلمه پارتیزان وچریک هم معنی است به کسانی که با یک نوع مسلک در یک جبهه وبا یک هدف میجنگند


کلمات دیگر: