خفت , ماء آسن
خرف کردن
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی
مبهوت کردن گنگ کردن
لغت نامه دهخدا
خرف کردن. [ خ َ رِ / خ ِ رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مبهوت کردن. گنگ کردن. کندفهم کردن :
خیالش خرف کرده کالیوه رنگ
بمغزش فروبرده خرچنگ چنگ.
خیالش خرف کرده کالیوه رنگ
بمغزش فروبرده خرچنگ چنگ.
سعدی ( بوستان ).
کلمات دیگر: