داوطلبی
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
ترشیح
مترادف و متضاد
نامزدی، کاندید، داوطلبی
نامزدی، داوطلبی
نامزدی، داوطلبی
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به داوطلب شدن . قشون داوطلبی .
لغت نامه دهخدا
داوطلبی. [ طَ ل َ ] ( حامص مرکب ) عمل داوطلب . خواستاری پیشی جوئی در امری بر دیگران. دل انگیزی.
کلمات دیگر: