کلمه جو
صفحه اصلی

زودرس


مترادف زودرس : پیشرس

متضاد زودرس : دیررس

فارسی به انگلیسی

early, premature, untimely, forward

early, premature, untimely


فارسی به عربی

مستعجل

مترادف و متضاد

unripe (صفت)
سبز، خام، نارس، زود رس، نا بالغ، کال

hasty (صفت)
تند، عجول، شتاب زده، دست پاچه، زود رس

precocious (صفت)
نا بهنگام، با هوش، زود رس، فلفلی، پیش رس

rath (صفت)
تند، چابک، زود رس

rathe (صفت)
تند، چابک، سریع، زود رس، پیش رس

پیشرس ≠ دیررس


فرهنگ فارسی

زودرسنده، گل یامیوه که زودترازنوع خودبدست آید
( صفت ) آنچه که پیش از موعد مقرر به دست آید ( مخصوصا گل و میوه ) .

فرهنگ معین

(رَ یا رِ ) (ص فا. ) آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید.

لغت نامه دهخدا

زودرس. [ رَ ] ( نف مرکب ) زودرسنده. آنچه که پیش از موقع مقرر بدست آید، مخصوصاً گل و میوه. ( فرهنگ فارسی معین ). آنکه زود برسد. ( آنندراج ) :
بندد آیین دگر چون دیرتر خندد بهار
بوی گل از غنچه های زودرس نشنیده ام.
میرزا جلال ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. آن که یا آنچه پیش از موقع مقرر فرابرسد.
۲. گل یا میوه که زودتر از نوع خود به دست آید.

پیشنهاد کاربران

نوبر


کلمات دیگر: