مترادف رزمی : جنگی، حربی
رزمی
مترادف رزمی : جنگی، حربی
فارسی به انگلیسی
epic(al)
belligerent, effective, live, martial, military, warlike
فارسی به عربی
ملحمة
مترادف و متضاد
جنگی، حربی
حماسی، رزمی
فرهنگ فارسی
( صفت ) جنگجوی جنگاور حربی .
شاعر صاحب دیوان نام او گرگین بیگ پسر سیاوش سلطان است شرح حال وی در تذکره نصر آبادی آمده است.
شاعر صاحب دیوان نام او گرگین بیگ پسر سیاوش سلطان است شرح حال وی در تذکره نصر آبادی آمده است.
فرهنگ معین
(رَ ) ۱ - (ص نسب . ) جنگجوی . ۲ - (اِ. ) نام عمومی نوعی ورزش شامل ، کاراته ، تکواندو، کونک فو.
لغت نامه دهخدا
رزمی. [ رَ ] ( ص نسبی ) جنگجو. جنگاور. حربی. ( فرهنگ فارسی معین ). جنگی. منسوب به رزم. اهل رزم. ( یادداشت مؤلف ). رزمجو :
چنگ است پای بسته سرافکنده خشک تن
چون رزمیی که گوشت ز احشا برافکند .
رزمی. [ رَ ] ( اِخ ) شاعر صاحب دیوان. نام او گرگین بیگ پسر سیاوش سلطان است. شرح حال وی در تذکره نصرآبادی ( ج 2 ص 43 ) آمده است. نسخه دیوان وی در بنگاله بدست می آید. ( از الذریعة ج 9 بخش 2 ). رجوع به تذکره نصرآبادی ج 2 ص 43 شود.
چنگ است پای بسته سرافکنده خشک تن
چون رزمیی که گوشت ز احشا برافکند .
خاقانی.
رزمی. [ رَ ] ( اِخ ) شاعر صاحب دیوان. نام او گرگین بیگ پسر سیاوش سلطان است. شرح حال وی در تذکره نصرآبادی ( ج 2 ص 43 ) آمده است. نسخه دیوان وی در بنگاله بدست می آید. ( از الذریعة ج 9 بخش 2 ). رجوع به تذکره نصرآبادی ج 2 ص 43 شود.
رزمی . [ رَ ] (اِخ ) شاعر صاحب دیوان . نام او گرگین بیگ پسر سیاوش سلطان است . شرح حال وی در تذکره ٔ نصرآبادی (ج 2 ص 43) آمده است . نسخه ٔ دیوان وی در بنگاله بدست می آید. (از الذریعة ج 9 بخش 2). رجوع به تذکره ٔ نصرآبادی ج 2 ص 43 شود.
رزمی . [ رَ ] (ص نسبی ) جنگجو. جنگاور. حربی . (فرهنگ فارسی معین ). جنگی . منسوب به رزم . اهل رزم . (یادداشت مؤلف ). رزمجو :
چنگ است پای بسته سرافکنده خشک تن
چون رزمیی که گوشت ز احشا برافکند .
چنگ است پای بسته سرافکنده خشک تن
چون رزمیی که گوشت ز احشا برافکند .
خاقانی .
گویش مازنی
/razmi/ رسمی بومی محلی & نوعی پنبه با غوزه های کوچک
رسمی بومی محلی
نوعی پنبه با غوزه های کوچک
کلمات دیگر: