کلمه جو
صفحه اصلی

زودباور


مترادف زودباور : احمق، ساده، ساده لوح، کانا، مغفل

متضاد زودباور : دیرباور

فارسی به انگلیسی

credulous, bumpkin, gullible, trustful, trusting, easy of belief, sucker, childlike, credulous, green tumb, greenhorn, confiding

bumpkin, gullible, trustful, trusting


فارسی به عربی

ساذج

مترادف و متضاد

fall guy (اسم)
زود باور

credulous (صفت)
زود باور

untutored (صفت)
زود باور، نااموخته

احمق، ساده، سادهلوح، کانا، مغفل ≠ دیرباور


فرهنگ فارسی

ساده لوح، مقابل دیرباور، بدون اندیشه باورکردن
( صفت ) آنکه سخن دیگران را بیدرنگ باور میکند ساده لوح مقابل دیر باور .

فرهنگ معین

(وَ ) (ص مر. ) ساده لوح .

لغت نامه دهخدا

زودباور. [ وَ ] ( ص مرکب )آنکه سخن دیگران را بی درنگ و بی اندیشه می پذیرد و باور می کند. ساده لوح. مقابل دیرباور. ( فرهنگ فارسی معین ). زوداعتقاد و ساده لوح و ساده دل. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

آن که سخن کسی را زود و بی اندیشه باور می کند، ساده لوح.

دانشنامه عمومی

زودباور (انگلیسی: Fall Guy) یک فیلم به کارگردانی کینجی فوکاساکو است که در سال ۱۹۸۲ منتشر شد.
میوری کازاما
کیکو ماتسوزاکا
کیزو کانیه
سونی چیبا
هیرویوکی سانادا
اتسوکو شیهومی

واژه نامه بختیاریکا

سروشی؛ تُلُهی

پیشنهاد کاربران

gullible، naive, credulous
آدم خام و زودباور

هالو . . . . ساده . . . .


کلمات دیگر: