کلمه جو
صفحه اصلی

داغ زدن

فارسی به انگلیسی

brand, earmark, stigmatize, cauterize, to brand or cauterize

to brand or cauterize


brand, earmark, stigmatize


فارسی به عربی

اکو , صنف

مترادف و متضاد

brand (فعل)
علامت گذاشتن، لکه دار کردن، داغ کردن، داغ زدن، خاطرنشان کردن

cauterize (فعل)
سوزاندن، داغ کردن، داغ زدن

فرهنگ فارسی

پدید آوردن اثر داغ

لغت نامه دهخدا

داغ زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) پدید آوردن اثر داغ. داغ کردن :
زده خار بر هر گلی داغها
نوائی و برگی نه در باغها.
نظامی.
نعل دگرگون زده اسپت بطعن
بر رخ ابلیس زده داغ لعن.
امیرخسرو.


کلمات دیگر: