کلمه جو
صفحه اصلی

داغداری

فارسی به انگلیسی

bereavement

فارسی به عربی

فاجعة

مترادف و متضاد

bereavement (اسم)
فقدان، داغداری، محرومیت

فرهنگ فارسی

داغ داشتن . دارای داغ بودن

لغت نامه دهخدا

داغداری. ( حامص مرکب ) داغ داشتن. دارای داغ بودن. رجوع به داغ و رجوع به داغ داشتن شود.

فرهنگستان زبان و ادب

{bereavement} [روان شناسی] احساسی ناشی از فقدان آنچه مورد علاقه است، به ویژه احساس ناشی از مرگ عزیزان


کلمات دیگر: