کلمه جو
صفحه اصلی

زنانگی

فارسی به انگلیسی

peculiar to woman, feminine, female, femininity, womanhood

femininity


women's


femininity, womanhood


فارسی به عربی

امرات , انوثة

مترادف و متضاد

woman (اسم)
ماده، کلفت، زن، رفیقه، بانو، مؤنث، جنس زن، زنانگی

femininity (اسم)
زنانگی

womanliness (اسم)
زنانگی، صفات زنانه

muliebrity (اسم)
زنانگی، عالم نسوان، وظایف زنانه، مادینگی

فرهنگ فارسی

مجموعه ویژگی‌هایی که ادعا می‌شود زن بودن را تشکیل می‌دهند


فرهنگ عمید

۱. زن بودن.
۲. (اسم ) کارهای مخصوص به زنان.

دانشنامه عمومی

زنانگی (feminity) به مجموعه ای از ویژگی ها، رفتارها و نقش های زنان و دختران گفته می شود. زنانگی را برپایهٔ دو عاملِ پدیدآورِ رفتارهای اجتماعی و عواملِ بیولوژیکی بر می شمارند. رفتارهای زنانه می تواند از هر دو جنس سر بزند. به کسانی که رفتارهای نرینگی و زنانگی را همزمان از خود بروز دهند، آندروجینی گویند.

فرهنگستان زبان و ادب

{femininity} [مطالعات زنان] مجموعه ویژگی هایی که ادعا می شود زن بودن را تشکیل می دهند

پیشنهاد کاربران

به الت تناسلی زن گویند. به صورت عامیانه کس گویند.

مهربان، نجیب، اصیل، بامرام، صبور، رشادت، غیرت زنانه
در ضمن باید در نظر داشت که مردانگی و زنانگی متضاد نبوده و جدا از بحث جنسیت برای زنان زنانگی و برای مردان مردانگی استفاده میشود.

لطافت، صبور، ظرافت، با مرام.
در تضاد آن شجاعت، قدرتمند، دلیر که با واژه ی مردانگی به کار میرود.


کلمات دیگر: