ارزان دیدین
استرخاص
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
استرخاص. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) ارزان دیدن. ارزان شمردن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). ارتخاص. || ارزان خواستن. ( منتهی الارب ). ارزان خریدن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). رخصت خواستن. ( غیاث ). طلب رخصت کردن.
کلمات دیگر: