هات. ( هندی ، اِ ) نام هندی استخوان است. ( تحفه حکیم مؤمن ).
هات. [ ت ِ ]( ع اِ فعل ) به معنی به من بده : هات یا رجل ؛ بده ای مرد. هاتی یا امراءة؛ بده ای زن. هاتیا یا رجلان و یا امرأتان و هاتوا یا رجال و هاتین یا نساء، مثل عاطین. و گویند: هاِت نه هاتیت و هات ان کانت بک مهاتاة و ما اهاتیک کما تقول ما اعاطیک و لاتقول منه هاتیت ولاینهی بها. اصل هات ِ «آت » امر از آتی بوده است بعد همزه به ها بدل شده است ، مانند: هیا و هراق... ( از اقرب الموارد ). || ببخش. بده. ( ناظم الاطباء )( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا.
حافظ ( دیوان چ قزوینی ص 5 ).
|| بیار. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
گر بخواهی تابدانی گوش دار
ور بدانی گوش من زی توست هات.
ناصرخسرو ( دیوان چ کتابخانه طهران ص 79 ).