یاری امداد
یاریگری
فرهنگ فارسی
← رفتار یاریگرانه
لغت نامه دهخدا
یاریگری. [ گ َ ] ( حامص مرکب ) یاری. امداد. اعانت :
گر آید به یاریگری شهریار
وگر نی به تاراج رفت آن دیار.
گر آید به یاریگری شهریار
وگر نی به تاراج رفت آن دیار.
نظامی.
- یاریگری کردن ؛ اصراخ. مساعفه. مسانده. ( منتهی الارب ). کمک کردن.فرهنگستان زبان و ادب
{helpfulness} [روان شناسی] ← رفتار یاریگرانه
گویش مازنی
/yaari gari/ همکاری دو جانبه در کشاورزی و دام پروری
کلمات دیگر: