کلمه جو
صفحه اصلی

ماجن

لغت نامه دهخدا

ماجن. [ ج ِ ] ( ع ص ) مرد شوخ چشم و بی باک در قول و فعل ، گویا روی درشت و سخت دارد. ج ، مُجّان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مرد بی باک در قول و فعل یا آنکه پروا ندارد از آنچه می کند و می گوید. ( از اقرب الموارد ). ناپاک. ج ، مُجّان. ( مهذب الاسماء ). بمعنی فاسق است که پروا ندارد از آنچه می گوید و می کند و فعل او بر نهج فعل فساق است. ( از تعریفات جرجانی ).

گویش مازنی

نامادری مادرناتنی


/maajon/ نامادری مادرناتنی


کلمات دیگر: