کلمه جو
صفحه اصلی

ها کردن

فرهنگ فارسی

(مصدر ) گرم کردن دست یا هر چیز سرد به وسیل. حرارت نفس

گویش مازنی

/haakerden/ کردن – انجام دادن - ساختن – درست کردن


کلمات دیگر: