کلمه جو
صفحه اصلی

سهیلی

فرهنگ فارسی

علی از رجال دوره پهلوی ( و. ۱۲۷۴- ف. لندن ۱۳۳۷ ه.ش . ) . اولین شغل مهم او معاونت وزارت طرق و شوارع بود و سپس در وزارت خارجه ریاست اداره شرق را بعهده گرفت در سال ۱۳۱۶ ه.ش . وزیر مختار ایران درلندن شد ودر همان سال (پس از فوت سمیعی ) بوزارت خارجه رسید و پس از برکناری در سال ۱۳۱۷ استاندار کرمان شد . در کابینه فروغی (۱۳۲٠ ) وزیر خارجه بود و سپس بنخست وزیری منصوب شد ( ۸ اسفند ۱۳۲٠ تا ۲۵ اسفند ۱۳۲۲ ه.ش . ) سپس سفیر کبیر ایران در انگلستان شد و در همانجا در گذشت .
احمد بن همدم

لغت نامه دهخدا

سهیلی. [ س ُ هََ ] ( اِخ ) نامش امیر نظام الدین احمد. اصلش از خانواده الوس جغتائی اباعن جد همگی رایت حکومت افراشته و خود با وجود منصب دیوانی و اعتبارات سلطانی اکثراوقات بصحبت اهل کمال و خدمت ارباب حال میل تمام داشته ، و دیوانی از ترکی و فارسی تمام کرده از اوست :
دل چه شکسته شد مران عاشق خسته حال را
سنگ جفا چه میزنی مرغ شکسته بال را.
( آتشکده آذر ص 15 ).
دوست شاه نویسد از سهیلی شنیدم گفت : تخلص را از شیخ آذری گرفتم. وی بسال 918 هَ. ق. درگذشت و بعضی 907 نوشته اند. ملاحسین کاشفی انوار سهیلی را بنام او تألیف کرده است. ( الذریعه ج 9 جزء 3 ص 479 ) ( از حاشیه آتشکده آذر چ شهیدی ص 11 ).

سهیلی. [ س ُ هََ ] ( اِخ ) ( 508 - 581 هَ. ق. ). ابوالقاسم عبدالرحمن بن احمد ابی الحسن السهیلی الخثعمی الاندلسی المالکی النحوی. مردی عالم به لغت عرب بود. در قرائت بارع بود و در تفسیر و صناعت حدیث و حافظ به رجال و انساب و عارف به علم اسلام و اصول و کلام بود. او راست : کتاب التعریف و الاعلام بما فی القرآن من الاسماء و الاعلام شرح آیة الوصیة. الروض الانف ( و المشرع الردی ) فی تفسیر. ( از معجم المطبوعات ).

سهیلی.[ س ُ هََ ] ( اِخ ) احمدبن همدم. رجوع به احمد شود.

سهیلی . [ س ُ هََ ] (اِخ ) (508 - 581 هَ. ق .). ابوالقاسم عبدالرحمن بن احمد ابی الحسن السهیلی الخثعمی الاندلسی المالکی النحوی . مردی عالم به لغت عرب بود. در قرائت بارع بود و در تفسیر و صناعت حدیث و حافظ به رجال و انساب و عارف به علم اسلام و اصول و کلام بود. او راست : کتاب التعریف و الاعلام بما فی القرآن من الاسماء و الاعلام شرح آیة الوصیة. الروض الانف (و المشرع الردی ) فی تفسیر. (از معجم المطبوعات ).


سهیلی . [ س ُ هََ ] (اِخ ) نامش امیر نظام الدین احمد. اصلش از خانواده ٔ الوس جغتائی اباعن جد همگی رایت حکومت افراشته و خود با وجود منصب دیوانی و اعتبارات سلطانی اکثراوقات بصحبت اهل کمال و خدمت ارباب حال میل تمام داشته ، و دیوانی از ترکی و فارسی تمام کرده از اوست :
دل چه شکسته شد مران عاشق خسته حال را
سنگ جفا چه میزنی مرغ شکسته بال را.

(آتشکده ٔ آذر ص 15).


دوست شاه نویسد از سهیلی شنیدم گفت : تخلص را از شیخ آذری گرفتم . وی بسال 918 هَ . ق . درگذشت و بعضی 907 نوشته اند. ملاحسین کاشفی انوار سهیلی را بنام او تألیف کرده است . (الذریعه ج 9 جزء 3 ص 479) (از حاشیه ٔ آتشکده ٔ آذر چ شهیدی ص 11).

سهیلی .[ س ُ هََ ] (اِخ ) احمدبن همدم . رجوع به احمد شود.


دانشنامه عمومی

سهیلی یک نام خانوادگی ست. افراد شاخص با این نام از این قرارند:
علی سهیلی نخست وزیر ایران
مهدی سهیلی، شاعر و نویسنده ایرانی
سعید سهیلی، فیلمساز ایرانی
ساعد سهیلی ،بازیگر ایرانی


کلمات دیگر: