( صفت ) چشم سفید .
چشم شکسته
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چشم شکسته. [ چ َ / چ ِ م ِ ش َ / ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چشم سفید و دیده سفید :
نقش نگه درست ز خطش نشسته است
این سرمه مومیایی چشم شکسته است
نقش نگه درست ز خطش نشسته است
این سرمه مومیایی چشم شکسته است
نجف قلی خان ( از آنندراج )
رجوع به چشم سفید شود.کلمات دیگر: