کلمه جو
صفحه اصلی

قلام

فرهنگ فارسی

( اسم ) قاقلی .

لغت نامه دهخدا

قلام. [ ق ِ ] ( ع اِ ) اقلام. ج ِ قَلَم. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قلم شود.

قلام. [ ق ُل ْ لا ] ( ع اِ ) نوعی از شوره گیاه که قاقلی نامندش. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ابوالعلاء گوید :
لولا غضا نجد و قُلاّمُه ُ
لم یُثْن َ بالطیب علی رنده.
( از اقرب الموارد ).
قاقلی است. ( فهرست مخزن الادویه ). و نزدبعضی رعی الابل است. ( تحفه حکیم مؤمن ). کاگل. ( مهذب الاسماء ). قلام به ضم قاف و تشدید لام به الف کشیده ، کاگل. ( بحر الجواهر ). و رجوع به ترجمه صیدنه شود.

قلام . [ ق ِ ] (ع اِ) اقلام . ج ِ قَلَم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قلم شود.


قلام . [ ق ُل ْ لا ] (ع اِ) نوعی از شوره ٔ گیاه که قاقلی نامندش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ابوالعلاء گوید :
لولا غضا نجد و قُلاّمُه ُ
لم یُثْن َ بالطیب علی رنده .

(از اقرب الموارد).


قاقلی است . (فهرست مخزن الادویه ). و نزدبعضی رعی الابل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). کاگل . (مهذب الاسماء). قلام به ضم قاف و تشدید لام به الف کشیده ، کاگل . (بحر الجواهر). و رجوع به ترجمه ٔ صیدنه شود.


کلمات دیگر: