کلمه جو
صفحه اصلی

تبنیک

فرهنگ فارسی

بر آمدن دو دختر از قبیل. خود و بعد آن بهمدیگر خبر اهل خود دادن . یا حاجت روا کردن .

لغت نامه دهخدا

تبنیک. [ ت َ ]( ع مص ) برآمدن دو دختر از قبیله خود و بعد آن بهمدیگر خبر اهل خود دادن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || حاجت روا کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): اذهبی فبنکی حاجتنا؛ ای اقضیها. ( منتهی الارب ).


کلمات دیگر: