بمعنی ترشیده و خیسیده
زفیده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زفیده. [ زَ / زِ دَ / دِ ] ( ص ) بمعنی ترشده و خیسیده. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
از آن دم که دیده رخت را ندیده
شده جمله گیتی ز اشکم زفیده.
از آن دم که دیده رخت را ندیده
شده جمله گیتی ز اشکم زفیده.
روحی ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ).
کلمات دیگر: