کلمه جو
صفحه اصلی

رداح

فرهنگ فارسی

زن گران سرین یا گوسپند بزرگ سرین یا لشکر گران یا شتران گران بار .

لغت نامه دهخدا

رداح. [ رَ ]( ع ص ، اِ ) زن گران سرین. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )( آنندراج ). زن بزرگ سرین. ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ). || گوسپند بزرگ سرین. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گوسپند بزرگ دنبه. ( از اقرب الموارد ). || لشکر گران. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || درخت بزرگ سبزبرگ فراخ شاخ. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). درخت فراخ شاخ و بزرگ. ( از اقرب الموارد ). || شتران گران بار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شتر که بارش بحدی گران باشد که قادر به شتافتن و تندروی نباشد. || کاسه بزرگ. ( از اقرب الموارد ). تغاری از سنگ و یا ازچوب که در آن جامه شویند و غسل کنند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || فراخ و فراوان. ( از اقرب الموارد ). || فتنه بزرگ و سخت و بد. ج ، رُدُح. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). و از آن است فرموده علی علیه السلام : ان من ورائکم اموراً متماحلةً رُدُحاً، و یروی رُدَّحاً. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: