در زخ لغتی است در سقر
زقر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زقر. [ زَ ] ( ع اِ ) چرغ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مرغ شکاری. لغتی است در سقر. ( از ذیل اقرب الموارد ).
زقر. [ زَق َ ] ( ع اِ ) دوزخ. لغتی است در سقر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ).
زقر. [ زَق َ ] ( ع اِ ) دوزخ. لغتی است در سقر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ).
زقر. [ زَق َ ] (ع اِ) دوزخ . لغتی است در سقر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
زقر. [ زَ ] (ع اِ) چرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرغ شکاری . لغتی است در سقر. (از ذیل اقرب الموارد).
کلمات دیگر: