کلمه جو
صفحه اصلی

سپوزگاری

فرهنگ فارسی

عمل سپوزگار مماطله عمل فرو کردن بزور و عنف

لغت نامه دهخدا

سپوزگاری. [ س ِ / س َ / س ُ ] ( حامص مرکب ) عمل سپوزگار. مماطله. دفعالوقت کردن. || عمل فروکردن بزور و عنف.


کلمات دیگر: