سروش خجسته فرشته مبارک قدم
خجسته سروش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خجسته سروش. [ خ ُ ج َ ت َ / ت ِ س ُ ] ( اِ مرکب ) سروش خجسته. فرشته مبارک قدم. هاتف مبارک :
یکایک بیاید خجسته سروش
بسان پری پلنگینه پوش.
مرا روی بنمود در خواب دوش.
کزین بیش مخروش و باز آر هوش.
ز یزدان بیامد خجسته سروش.
یکایک بیاید خجسته سروش
بسان پری پلنگینه پوش.
فردوسی.
بفرمان یزدان خجسته سروش مرا روی بنمود در خواب دوش.
فردوسی.
درود آوریدش خجسته سروش کزین بیش مخروش و باز آر هوش.
فردوسی.
سحرگه مرا چشم نغنود دوش ز یزدان بیامد خجسته سروش.
فردوسی.
کلمات دیگر: