مرزدار مرزبان
خداوند مرز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خداوند مرز. [ خ ُ وَ دِ م َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرزدار. مرزبان. سرحددار. سنوردار :
تو گفتیم باشی خداوند مرز
که این مرز را از تو دیدیم ارز.
تو گفتیم باشی خداوند مرز
که این مرز را از تو دیدیم ارز.
فردوسی.
کلمات دیگر: