کوبنده و ریز ریز کننده .
فات
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فات . (اِ)سرنوشت . تقدیر. || مرگ : فات یافتن ؛ مردن .(ناظم الاطباء). || (ع اِ) نام گیاهی یا دارویی . (اقرب الموارد).
فات . [ فات ت ] (ع ص ) کوبنده و ریزریزکننده . (ناظم الاطباء).
فات. ( اِ )سرنوشت. تقدیر. || مرگ : فات یافتن ؛ مردن.( ناظم الاطباء ). || ( ع اِ ) نام گیاهی یا دارویی. ( اقرب الموارد ).
فات. [ فات ت ] ( ع ص ) کوبنده و ریزریزکننده. ( ناظم الاطباء ).
فات. [ فات ت ] ( ع ص ) کوبنده و ریزریزکننده. ( ناظم الاطباء ).
دانشنامه اسلامی
کلمات دیگر: