اطاعت بندگی
پائین پرستی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پائین پرستی. [ پ َ رَ] ( حامص مرکب ) اطاعت. بندگی. خدمتکاری :
بدرگاه خسرو خرامش کنم
بپائین پرستیش رامش کنم.
به بی سنگی زنم قاروره بر سنگ
کنم آنگاه با صد زیردستی
کنیزان ترا پائین پرستی.
بدرگاه خسرو خرامش کنم
بپائین پرستیش رامش کنم.
نظامی.
روا باشد که با این سحر و نیرنگ به بی سنگی زنم قاروره بر سنگ
کنم آنگاه با صد زیردستی
کنیزان ترا پائین پرستی.
امیرخسرو دهلوی.
فرهنگ عمید
بندگی، خدمتکاری.
کلمات دیگر: