کلمه جو
صفحه اصلی

رئام

لغت نامه دهخدا

رئام. [ رِ ] ( اِخ ) شهری است مر حِمْیَر را. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ).

رئام. [ رِ ] ( اِخ ) خانه ای عبادتی بوده است عرب را برصنعاء. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). و رجوع به بت شود.

رئام . [ رِ ] (اِخ ) خانه ای عبادتی بوده است عرب را برصنعاء. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به بت شود.


رئام . [ رِ ] (اِخ ) شهری است مر حِمْیَر را. (منتهی الارب ) (از متن اللغة).


پیشنهاد کاربران

آهوی سپید


کلمات دیگر: