کلمه جو
صفحه اصلی

منزل شناس

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که از منازل سفر آگاه است . ۲ - عارف . یا منزل پی گم کرده . عارف فانی .

لغت نامه دهخدا

منزل شناس. [ م َ زِ ش ِ ] ( نف مرکب ) آنکه توقفگاههای بین راه را شناسد. آنکه از منازل سفر آگاه باشد :
چو شه دید کآن لشکر بی قیاس
در آن ره نباشند منزل شناس.
نظامی.
زمین را شود میل و منزل شناس
به تری و خشکی رساند قیاس.
نظامی.
نمودند منزل شناسان راه
که چون شه کند کوچ از این کوچگاه.
نظامی.
چو دیدند کآن پیک منزل شناس
به منزل شود بی رقیبان پاس.
نظامی.
بدین گونه مساح منزل شناس
ز ساحل به ساحل گرفتی قیاس.
نظامی.
تو منزل شناسی و شه راهرو
تو حقگوی و خسرو حقایق شنو.
سعدی ( بوستان ).
|| عارف. ( آنندراج ). مرد عارف و مجرد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به منازل شناسان شود.
- منزل شناسان پی گم کرده ؛ شناسندگان منزلی که اثر قدم آنجا دیده نمی شودو آن کنایه از عارفان و مجردان فانی باشد. ( برهان ) ( آنندراج ).


کلمات دیگر: