مترادف خیر خواه : پاک طینت، خوش فطرت، خیر، خیراندیش، مشفق، مصلح، ناصح، نیک اندیش، نیک خواه متضاد خیر خواه : بدخواه برابر پارسی : نیک خواه
benevolent, public - spirited, benevolent, public-spirited, well-wisher, benevolent person, charitable, well-intentioned, well-meaning
well-wisher (اسم)خیر خواه، ادم نیکخواهpropitious (صفت)مناسب، مساعد، خیر خواه، خوش یمنwell-wishing (صفت)خیر خواهgracious (صفت)خوشایند، مهربان، دلپذیر، بخشنده، رئوف، توفیق دهنده، فیض بخش، زیر دست نواز، خیر خواه، مطبوع دارای لطف
خیرخواه. [ خ َ خوا / خا ] ( نف مرکب ) نیکوخواه. ( از آنندراج ) طالب و رغبت خوبی و نیکی. ( ناظم الاطباء ).