کلمه جو
صفحه اصلی

تستر

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- پوشیده گشتن در پرده شدن روی نهفتن . ۳- پرهیز کردن .
بزرگترین شهر کنونی خوزستان و این معرب شوشتر است .

فرهنگ معین

(تُ تِ ) [ انگ . ] (اِ. ) دستگاهی که با آن نان را گرم یا برشته کنند، برشته کن (فره ).
(تَ سَ تُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) پوشیده گشتن .

(تُ تِ) [ انگ . ] (اِ.) دستگاهی که با آن نان را گرم یا برشته کنند، برشته کن (فره ).


(تَ سَ تُّ) [ ع . ] (مص ل .) پوشیده گشتن .


لغت نامه دهخدا

تستر. [ ت َ س َ ت ت ُ ] (ع مص ) در پرده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پوشیده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || پرهیز کردن . || دور داشتن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).


تستر. [ ت َ س َ ت ت ُ ] ( ع مص ) در پرده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || پوشیده شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || پرهیز کردن. || دور داشتن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

تستر. [ ت ُ ت َ ] ( اِخ ) بزرگترین شهر کنونی خوزستان و این معرب شوشتر است... ( معجم البلدان ). شهری است و آن را ششتر به دو شین گفتن لحن است. گویند نخستین باره ای که بعد طوفان احداث یافته باره آن شهر است. ( منتهی الارب ). شهری است مشهور از آنجاست سهیل بن عبداﷲ تستری... و ششتر به هر دو شین خطاست چنانکه صاحب قاموس گفته و می تواند بود که ششتر فارسی باشد و تستر عربی و در فارسی آنرا شوشتر نیز گویند. ( آنندراج ). و رجوع به المعرب جوالیقی ص 38 و ص 91 پ و تاریخ سیستان ص 75، 115 و 248 و تاریخ گزیده ص 554و نزهةالقلوب ج 3 ص 109، 112، 189، 215 و 218 و شدالازار ص 535 و تاریخ جهانگشای ج 1 ص 25 و ج 2 ص 153، و 204 و رودکی ص 131 و تاریخ عصر حافظ ص 398، 399، 406، 407 و معجم البلدان و قاموس الاعلام ترکی و شوشتر شود.

تستر. [ ت ُ ت َ ] (اِخ ) بزرگترین شهر کنونی خوزستان و این معرب شوشتر است ... (معجم البلدان ). شهری است و آن را ششتر به دو شین گفتن لحن است . گویند نخستین باره ای که بعد طوفان احداث یافته باره ٔ آن شهر است . (منتهی الارب ). شهری است مشهور از آنجاست سهیل بن عبداﷲ تستری ... و ششتر به هر دو شین خطاست چنانکه صاحب قاموس گفته و می تواند بود که ششتر فارسی باشد و تستر عربی و در فارسی آنرا شوشتر نیز گویند. (آنندراج ). و رجوع به المعرب جوالیقی ص 38 و ص 91 پ و تاریخ سیستان ص 75، 115 و 248 و تاریخ گزیده ص 554و نزهةالقلوب ج 3 ص 109، 112، 189، 215 و 218 و شدالازار ص 535 و تاریخ جهانگشای ج 1 ص 25 و ج 2 ص 153، و 204 و رودکی ص 131 و تاریخ عصر حافظ ص 398، 399، 406، 407 و معجم البلدان و قاموس الاعلام ترکی و شوشتر شود.


دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:شوشتر، شهر


کلمات دیگر: