کلمه جو
صفحه اصلی

بژ


مترادف بژ : قهوه ای روشن، نخودی تیره

فارسی به انگلیسی

beige


beige, ecru, mound


مترادف و متضاد

قهوه‌ای روشن، نخودی تیره


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- پشته . ۲- کوه .

فرهنگ معین

(بِ ) [ فر. ] (ص . ) قهوه ای خیلی کم رنگ ، یشم طبیعی .
(بَ ) ( اِ. ) برف و دمه .

(بِ) [ فر. ] (ص .) قهوه ای خیلی کم رنگ ، یشم طبیعی .


(بَ) ( اِ.) برف و دمه .


لغت نامه دهخدا

بژ. [ ب َ / ب ُ ] ( اِ ) برف و دمه. ( برهان ). || سرماریزه را گویند و آن چیزیست که در وقت شدت سرما بمانند زرک و زرورق از هوا ریزد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). برف ریزها که از هوا بارد در حین شدت سرما. ( مجمعالفرس ) ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). || پشته ، کذا فی شرفنامه. ( فرهنگ شعوری ). کوه و پشته. ( ناظم الاطباء ). دک بلند. ( شرفنامه ٔمنیری ). || گردنه. عقبه. بند :
تا بنه ها و ثقل و پیلان از بژ غورک بگذشتند. پس از بژ بگذشت و بچوگانی شراب خورد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 286 ).
ببزم و بنخجیر بر کوه و دشت
چنین تا بژی برز دیدار گشت.
( گرشاسب نامه ).
و رجوع به پژ شود.

فرهنگ عمید

= بشْم

بشْم#NAME?


جدول کلمات

برف ریزه که در شب های زمستان به زمین می ریزد

پیشنهاد کاربران

محصولی که بدون آبیاری باشد یا مترادف دیم گویند


کلمات دیگر: