slate
پلمه
فارسی به انگلیسی
slate, stone, tablet
فرهنگ فارسی
سنگ لوح، تخته سنگ، سنگ مسطح ونازک، لوح سنگی
( اسم ) ۱- مضطرب شدن و دست و پا گم کردن اضطراب . ۲- متهم ساختن . ۳- دروغ گفتن.
لوحی که ابجد و غیر آن بر آن نویسند
( اسم ) ۱- مضطرب شدن و دست و پا گم کردن اضطراب . ۲- متهم ساختن . ۳- دروغ گفتن.
لوحی که ابجد و غیر آن بر آن نویسند
فرهنگ معین
(پَ مِ یا مَ ) (اِ. ) ۱ - لوحی که ابجد و غیر آن بر آن می نوشتند تا اطفال بخوانند. ۲ - نوعی از گل سخت شده و سیاه که ورقه ورقه جدا شود و می توان برای نوشتن به کار برد، سنگ لوح .
لغت نامه دهخدا
پلمه. [ پ َ م َ / م ِ ] ( اِ ) لوحی که ابجد و غیر آن بر آن نویسند تا اطفال بخوانند. ( برهان قاطع ). تخته و تکه آهنی که نخست الف با برای آموختن کودکان نویسند. || نوعی از گل است سخت شده و سیاه که ورقه ورقه جدا می شود و می توان برای نوشتن بکار برد. سنگ لوح :
نخست چون پدرم پلمه در کنار نهاد
چه علمها که بخواندم از آن بغیر زبان.
نخست چون پدرم پلمه در کنار نهاد
چه علمها که بخواندم از آن بغیر زبان.
خواجه عمید لوبکی ( از فرهنگ جهانگیری ).
|| ( مص ) دروغ گفتن. || بهانه کردن. || متهم ساختن و تهمت نمودن. || دست و پا گم کردن. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ جهانگیری ) .فرهنگ عمید
۱. تخته سنگ.
۲. سنگ مسطح و نازک.
۳. سنگی که ورقه ورقه شود.
۴. سنگ لوح، لوح سنگی که در قدیم برای کودکان دبستانی بر روی آن سرمشق می نوشتند: نخست چون پدرم پلمه بر کنار نهاد / چه علم ها که بخواندم از آن به غیر زبان (عمید لوبکی: مجمع الفرس: پلمه ).
۲. سنگ مسطح و نازک.
۳. سنگی که ورقه ورقه شود.
۴. سنگ لوح، لوح سنگی که در قدیم برای کودکان دبستانی بر روی آن سرمشق می نوشتند: نخست چون پدرم پلمه بر کنار نهاد / چه علم ها که بخواندم از آن به غیر زبان (عمید لوبکی: مجمع الفرس: پلمه ).
دانشنامه عمومی
پل مه (انگلیسی: Paul Maye; ۱۹ اوت ۱۹۱۳ – ۱۹ آوریل ۱۹۸۷(1987-04-19)) دوچرخه سوار اهل فرانسه بود.
wiki: پلمه
گویش مازنی
/peleme/ باسن - بخش پایینی هرچیز
۱باسن ۲بخش پایینی هرچیز
کلمات دیگر: