( مصدر ) ( پژولانید پژولاند خواهد پژولانید بپژولان پژولاننده پژولانیده ) ۱- پریشان کردن . ۲- رنجه کردن .
پژولانیدن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(پِ دَ ) (مص م . ) = پژولاندن : ۱ - پژمرده کردن . ۲ - رنجه کردن . ۳ - نرم گردیدن .
لغت نامه دهخدا
پژولانیدن. [ پ َ دَ ] ( مص ) رنجه کردن :
گر روان من پژولانند زود
صد در محنت بر ایشان برگشود.
گر روان من پژولانند زود
صد در محنت بر ایشان برگشود.
مولوی.
کلمات دیگر: