کلمه جو
صفحه اصلی

ادنی

فارسی به انگلیسی

lower or lowest, lnferior


lower or lowest, lnferior, less, least


مترادف و متضاد

undermost (صفت)
پایین ترین، زیر ترین، ادنی

فرهنگ فارسی

صفت تفضیلی از دنو، نزدیکتر ، وصفت تفضیلی از دنی، ضعیف تر، پست تر، زبونتر، افتاده تر، ادانی جمع
( صفت ) ۱ - ( صفت ) نزدیکتر اقرب قریب تر مقابل اقصی . ۲ - ( صفت ) : زبون تر پست تر فرومایه تر ارذل خسیس تر کمتر کمترین فروتر پایین تر اسفل مقابل اعلی . موئ نث : دنیا جمع : ادانی . یا عذاب ادنی . عذاب این جهانی . یا علم ادنی . علم طبیعی . یا فلسفه ادنی . فلسف. طبیعی فلسف. اسفل مقابل مابعد الطبیعه .
نام قدیم مردم تراکیه

فرهنگ معین

(اَ نا ) [ ع . ] (ص تف . ) ۱ - نزدیک تر، اقرب . ۲ - زبون تر، پست تر. ج . اَدانی .

لغت نامه دهخدا

ادنی. [ اَ نا ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از دُنُوّ. نزدیک تر. اقرب. مقابل اقصی. || نعت تفضیلی از دنی. زبون تر. ( مؤید الفضلاء ) ( وطواط ) ( غیاث اللغات ).پست تر. فرومایه تر. ارذل. خسیس تر. پست رتبه تر. مقابل خیر. || کمتر. ( منتهی الارب ). کمترین. ( مؤید الفضلاء ). اقل : بأدنی من صداقها؛ ای بأقل مِن مهر مثلها. ( منتهی الارب ). || فروتر. ( منتهی الارب ). پائین تر. اسفل ، مقابل اعلی : ادنی خیبر؛ ای اسفلها. صعید ادنی ؛ مقابل صعید اعلی. ( معجم البلدان ). || کوچکتر. اصغر، مقابل اکبر. || فرومایه. ( منتهی الارب ). مرد فرومایه. ( صراح ). || فرودین. || اول ، مقابل آخر: لقیته ادنی دَنی ( کحتّی ) و ادنی دنی ( کغنی )؛ ملاقات کردم با او اول هر چیز. ( منتهی الارب ). لقیته ادنی ظلم ؛ اول شب. ( مهذب الاسماء ). مؤنث : دُنْیا. ج ، اَدانی.
- عذاب ادنی ؛ عذاب این جهانی.
- علم ادنی ؛ علم طبیعی. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). طبیعیات.
- فلسفه ادنی یا اسفل ؛ فلسفه طبیعیة، مقابل ماوراءالطبیعة.

ادنی. [ اِ دُ ] ( اِخ ) نام ملت قدیم تراکیه .

ادنی . [ اَ نا ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از دُنُوّ. نزدیک تر. اقرب . مقابل اقصی . || نعت تفضیلی از دنی . زبون تر. (مؤید الفضلاء) (وطواط) (غیاث اللغات ).پست تر. فرومایه تر. ارذل . خسیس تر. پست رتبه تر. مقابل خیر. || کمتر. (منتهی الارب ). کمترین . (مؤید الفضلاء). اقل ّ: بأدنی من صداقها؛ ای بأقل مِن مهر مثلها. (منتهی الارب ). || فروتر. (منتهی الارب ). پائین تر. اسفل ، مقابل اعلی : ادنی خیبر؛ ای اسفلها. صعید ادنی ؛ مقابل صعید اعلی . (معجم البلدان ). || کوچکتر. اصغر، مقابل اکبر. || فرومایه . (منتهی الارب ). مرد فرومایه . (صراح ). || فرودین . || اول ، مقابل آخر: لقیته ادنی دَنی (کحتّی ) و ادنی دنی ّ (کغنی )؛ ملاقات کردم با او اول هر چیز. (منتهی الارب ). لقیته ادنی ظلم ؛ اول شب . (مهذب الاسماء). مؤنث : دُنْیا. ج ، اَدانی .
- عذاب ادنی ؛ عذاب این جهانی .
- علم ادنی ؛ علم طبیعی . (کشاف اصطلاحات الفنون ). طبیعیات .
- فلسفه ٔ ادنی یا اسفل ؛ فلسفه ٔ طبیعیة، مقابل ماوراءالطبیعة.


ادنی . [ اِ دُ ] (اِخ ) نام ملت قدیم تراکیه .


فرهنگ عمید

۱. پایین تر: ندارد خویشتن را در مضیقی / ز نااهلی اگر ادنی نشیند (ابن یمین: ۳۷۳ ).
۲. کمترین.
۳. پایین ترین.
۴. ضعیف تر، پست تر، زبون تر، افتاده تر.


کلمات دیگر: