(دَ ) (مص ل . ) خمیدن .
خیدن
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
خیدن. [ دَ ] ( مص ) کج شدن. خم گردیدن. ( ناظم الاطباء ) ( برهان قاطع ) ( دگرگون شده خمیدن ؟ ). || پنبه زدن یا حلاجی کردن پشم و پنبه. ( ناظم الاطباء ). فلخمیدن.
فرهنگ عمید
= خمیدن
خمیدن#NAME?
پیشنهاد کاربران
( خیدن ) کارواژه ای است که بیشتر با پیشوند در زبان پارسی همراه است:
نمونه:فراخیدن ( فرا/خیدن ) ، برخیدن ( بر/خیدن ) ، پرخیدن ( پر/خیدن ) ، گُرخیدن ( گر/خیدن ) و. . .
نمونه:فراخیدن ( فرا/خیدن ) ، برخیدن ( بر/خیدن ) ، پرخیدن ( پر/خیدن ) ، گُرخیدن ( گر/خیدن ) و. . .
کلمات دیگر: