کلمه جو
صفحه اصلی

تسقیه

فرهنگ فارسی

آب دادن، سیر آب کردن
( مصدر ) آب دادن سیراب ساختن.

فرهنگ معین

(تَ یِ ) [ ع . تسقیة ] (مص م . ) آب دادن ، سیراب کردن .

لغت نامه دهخدا

تسقیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) بسیار آب دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). آب دادن کسی را. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || باران خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). سقاک اﷲ یا سقیاً لک گفتن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چند بار جامه را در صمغ (صبغ؟) فرو بردن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).


( تسقیة ) تسقیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) بسیار آب دادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مجمل اللغة ). آب دادن کسی را. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || باران خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مجمل اللغة ). سقاک اﷲ یا سقیاً لک گفتن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || چند بار جامه را در صمغ ( صبغ؟ ) فرو بردن. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ).

فرهنگ عمید

آب دادن، سیراب کردن.


کلمات دیگر: