کلمه جو
صفحه اصلی

پشک انداختن

فارسی به انگلیسی

to cast lots


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- فضله افکندن گوسفند و بز و مانند آن . ۲- قرعه کشیدن با انگشت قرعه افکندن اقتراع .

فرهنگ معین

( ~. اَ تَ ) (مص ل . ) قرعه کشیدن ، قرعه کشی .

لغت نامه دهخدا

پشک انداختن. [ پ ِ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) قرعه زدن. قرعه کشیدن . مقارعة. قرعه افکندن. اقتراع. استهام. || فضله افکندن گوسفند و بز و آهو و اشتر و خر و جز آن.

دانشنامه آزاد فارسی

پِشْک انداختن
(یا: بِش انداختن؛ پِشْگ انداختن) در بازی ها و سرگرمی های گروهی، عنوانِ عامیانۀ نوعی قُرعه. برای تعیینِ شخصی که اول یارکشی کند و نیز گروهِ آغازگرِ بازی پشک می اندازند؛ و چنان است که یکی از سرگروه ها می خواند: «سر از من ـ آخر از تو ـ پشک»» سپس سرگروه ها یک دست خود را به پشت سر می برند و عددی را با انگشت نشان کرده، باز پیش می آورند. مجموعِ عددهایِ دو سرگروه، معیارِ پشک انداختن است، چنان که یکی از سرگروه ها این مقدمه گونۀ مرسوم را می خواند: «یه نخود ـ دونخود ـ سه نخود ـ چاری...»، و با خواندنِ هر پاره، دست خود را بر سینۀ سرگروهِ رقیب و خودش می گذارد تا آن که مقدمه تمام شود. به دنبال آن، به همان منوال، از یک تا عددِ معیارِ پشک را می خواند؛ در اصطلاح، عدد آخر به هرکس «افتاد»، او آغازگرِ بازی است. از ترانۀ پشک چندین روایت در دست است. نیز ← آنی،_بانی_...؛ پالام، پولوم، پِلِش؛ تر_یا_خشک؛ ده، بیس، سی؛ شیر_یا_خط؛ گردو ـ شیکستم


کلمات دیگر: