مترادف خوض : غوطه ور، فرو رفتن، ژرف اندیشی، در اندیشه فرو رفتن، به فکرفرو رفتن
خوض
مترادف خوض : غوطه ور، فرو رفتن، ژرف اندیشی، در اندیشه فرو رفتن، به فکرفرو رفتن
فارسی به انگلیسی
plunging, deep consideration fear
مترادف و متضاد
غوطهور
فرو رفتن
ژرفاندیشی
در اندیشه فرو رفتن، به فکرفرو رفتن
۱. غوطهور
۲. فرو رفتن
۳. ژرفاندیشی
۴. در اندیشه فرو رفتن، به فکرفرو رفتن
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) فرو رفتن در آب . ۲ - فرو رفتن در فکر ژرف اندیشیدن . ۳ - ( اسم ) ژرف اندیشی .
نام وادی در کرانه عمان
نام وادی در کرانه عمان
فرهنگ معین
(خُ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - فرو رفتن در آب . ۲ - در فکر فرو رفتن .
لغت نامه دهخدا
خوض. [ خ َ ] ( ع مص ) درآمدن به آب ، منه : خاض الرجل الماء خوضاً و خیاضاً. فرورفتن در آب. ( یادداشت مؤلف ). || درآوردن اسب را به آب. || آمیختن شراب را و شورانیدن آنرا. || درآمدن در سختیها، منه : خاض الغمرات. || جنبانیدن شمشیر را در مضروب. || فرورفتن در قولی یا امری بفکر. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب )، منه : خاض فی القول و فی الحدیث : اگر در کاری خوض کند که عاقبتی وخیم دارد... از وخامت آن او را بیاگاهانم. ( کلیله و دمنه ). و اگر چه از علم بهره ای تمام داشت نادان وار در آن خوضی می پیوست. ( کلیله و دمنه ). وبا دهشتی هر چه تمامتر در این خدمت خوضی نموده شد. ( کلیله و دمنه ). اگر در محامد اخلاق و مآثر اعراق این پادشاه... خوض و شروع افتد. ( سندبادنامه ). یک حسنه از محاسن ذات او آن است که در تواریخ انساب و احوال امم سابقه و بمواقف مغازی ملوک عرب و عجم و شعب این علم خوضی تمام فرموده است. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
ز آنکه پیوسته ست هر لوله به حوض
خوض کن در معنی این حرف خوض.
خوض. [ خ َ ] ( اِخ ) نام وادی در کرانه عمان. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
ز آنکه پیوسته ست هر لوله به حوض
خوض کن در معنی این حرف خوض.
مولوی ( مثنوی ).
|| متابعت باطل کردن. پس روی گمراهان نمودن. منه : کنا نخوض مع الخائضین ( قرآن 45/74 )؛ در باطل ما پس روی گمراهان می کنیم. || متابعت کردن. همراهی کردن دیگران را. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). منه : خضتم کالذی خاضوا ( قرآن 69/9 )؛ یعنی خوض کردید مثل خوض آنها. پیروی کردید در امری مثل خوضی که آنها در آن امر کردند.خوض. [ خ َ ] ( اِخ ) نام وادی در کرانه عمان. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
خوض . [ خ َ ] (اِخ ) نام وادی در کرانه ٔ عمان . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
خوض . [ خ َ ] (ع مص ) درآمدن به آب ، منه : خاض الرجل الماء خوضاً و خیاضاً. فرورفتن در آب . (یادداشت مؤلف ). || درآوردن اسب را به آب . || آمیختن شراب را و شورانیدن آنرا. || درآمدن در سختیها، منه : خاض الغمرات . || جنبانیدن شمشیر را در مضروب . || فرورفتن در قولی یا امری بفکر. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب )، منه : خاض فی القول و فی الحدیث : اگر در کاری خوض کند که عاقبتی وخیم دارد... از وخامت آن او را بیاگاهانم . (کلیله و دمنه ). و اگر چه از علم بهره ای تمام داشت نادان وار در آن خوضی می پیوست . (کلیله و دمنه ). وبا دهشتی هر چه تمامتر در این خدمت خوضی نموده شد. (کلیله و دمنه ). اگر در محامد اخلاق و مآثر اعراق این پادشاه ... خوض و شروع افتد. (سندبادنامه ). یک حسنه از محاسن ذات او آن است که در تواریخ انساب و احوال امم سابقه و بمواقف مغازی ملوک عرب و عجم و شعب این علم خوضی تمام فرموده است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
ز آنکه پیوسته ست هر لوله به حوض
خوض کن در معنی این حرف خوض .
|| متابعت باطل کردن . پس روی گمراهان نمودن . منه : کنا نخوض مع الخائضین (قرآن 45/74)؛ در باطل ما پس روی گمراهان می کنیم . || متابعت کردن . همراهی کردن دیگران را. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خضتم کالذی خاضوا (قرآن 69/9)؛ یعنی خوض کردید مثل خوض آنها. پیروی کردید در امری مثل خوضی که آنها در آن امر کردند.
ز آنکه پیوسته ست هر لوله به حوض
خوض کن در معنی این حرف خوض .
مولوی (مثنوی ).
|| متابعت باطل کردن . پس روی گمراهان نمودن . منه : کنا نخوض مع الخائضین (قرآن 45/74)؛ در باطل ما پس روی گمراهان می کنیم . || متابعت کردن . همراهی کردن دیگران را. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خضتم کالذی خاضوا (قرآن 69/9)؛ یعنی خوض کردید مثل خوض آنها. پیروی کردید در امری مثل خوضی که آنها در آن امر کردند.
فرهنگ عمید
به فکر فرورفتن و در امری اندیشیدن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی خَوْضٍ: داخل شدن در سخن باطل
معنی خَوْضِهِمْ: صحبتهای بیهوده و باطلشان(خوض : داخل شدن در سخن باطل )
معنی خَاضُواْ: فرو رفتند (از کلمه خوض به معنای دخول در سخن باطل همچنین خوض عبارت است از ورود در آب و عبور کردن در آن ، ولی به طور استعاره در ورود در امور و کارها نیزاستعمال میشود ، و بیشتر مواردی که در قرآن استعمال شده در مورد اموری است که شروع در آن مذموم است)
معنی یَخُوضُواْ: که باهم سخنان بیهوده بگویند (از کلمه خوض به معنای دخول در سخن باطل همچنین خوض عبارت است از ورود در آب و عبور کردن در آن ، ولی به طور استعاره در ورود در امور و کارها نیزاستعمال میشود ، و بیشتر مواردی که در قرآن استعمال شده در مورد اموری است که شروع د...
معنی یَخُوضُونَ: باهم سخنان بیهوده می گویند (از کلمه خوض به معنای دخول در سخن باطل همچنین خوض عبارت است از ورود در آب و عبور کردن در آن ، ولی به طور استعاره در ورود در امور و کارها نیزاستعمال میشود ، و بیشتر مواردی که در قرآن استعمال شده در مورد اموری است که شروع در...
معنی نَخُوضُ: داخل در گفتگوی باطل می شویم -حرفی از روی شوخی می زنیم (کُنَّا نَخُوضُ :داخل در گفتگوی باطل می شدیم ، خوض : داخل شدن در سخن باطل )
تکرار در قرآن: ۱۲(بار)
«خوض» همان طور که «راغب» در «مفردات» می گوید، در اصل به معنای وارد شدن تدریجی در آب و راه رفتن (و شنا کردن) در آن است، ولی بعداً به عنوان کنایه به ورود در سایر امور نیز گفته شده است، اما این کلمه در قرآن مجید بیشتر به وارد شدن در مطالب باطل و بی اساس اطلاق گردیده، ولی غالباً در قرآن، به معنای ورود، یا شروع به کارها یا سخنان زشت و بد آمده است.
داخل شدن در آب (قاموس) راغب میگوید: خوض وارد شدن در آب و رفتن در آن است و بطور استعاره به وارد شدن در امور، اطلاق میشود و اکثر موارد آن در قرآن محلّی است که ورود در آن مذموم است. طبرسی در ذیل این آیه میگوید: خوض وارد شدن در آبست با قدم، دخول در قول به آن تشبیه شده است. یعنی آن روز وای بر مکذّبین آنان که در حدیث باطل بازی میکنند و سخن باطل میگویند بگو خدا، سپس بگذار در باطلشان که وارد شدهاند سرگرم باشند . * ، با آن که به باطل وارد شده بودند به باطل وارد میشدیم. ، «اَلَّذی» صفت خوض است که از «خُضْتَمْ» استفاده میشود یعنی وارد شدید مثل ورود آنان که به باطل وارد شدند. طبرسی این را از یونس و اخفش نقل کرده است. ناگفته نماند این کلمه در قرآن کریم در ورود به آب اصلاً به کار نرفته و در همه جا، موارد آن خوض در باطل است. در نهج البلاغه خطبه 192 در وصف حضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله» فرمده «خاضَ اِلیَ رِضوانِ اللّه کُلَّ غَمْرَةٍ وَ تَجَرَّعَ فیهِ کُلَّ شِدَّةٍ».
معنی خَوْضِهِمْ: صحبتهای بیهوده و باطلشان(خوض : داخل شدن در سخن باطل )
معنی خَاضُواْ: فرو رفتند (از کلمه خوض به معنای دخول در سخن باطل همچنین خوض عبارت است از ورود در آب و عبور کردن در آن ، ولی به طور استعاره در ورود در امور و کارها نیزاستعمال میشود ، و بیشتر مواردی که در قرآن استعمال شده در مورد اموری است که شروع در آن مذموم است)
معنی یَخُوضُواْ: که باهم سخنان بیهوده بگویند (از کلمه خوض به معنای دخول در سخن باطل همچنین خوض عبارت است از ورود در آب و عبور کردن در آن ، ولی به طور استعاره در ورود در امور و کارها نیزاستعمال میشود ، و بیشتر مواردی که در قرآن استعمال شده در مورد اموری است که شروع د...
معنی یَخُوضُونَ: باهم سخنان بیهوده می گویند (از کلمه خوض به معنای دخول در سخن باطل همچنین خوض عبارت است از ورود در آب و عبور کردن در آن ، ولی به طور استعاره در ورود در امور و کارها نیزاستعمال میشود ، و بیشتر مواردی که در قرآن استعمال شده در مورد اموری است که شروع در...
معنی نَخُوضُ: داخل در گفتگوی باطل می شویم -حرفی از روی شوخی می زنیم (کُنَّا نَخُوضُ :داخل در گفتگوی باطل می شدیم ، خوض : داخل شدن در سخن باطل )
تکرار در قرآن: ۱۲(بار)
«خوض» همان طور که «راغب» در «مفردات» می گوید، در اصل به معنای وارد شدن تدریجی در آب و راه رفتن (و شنا کردن) در آن است، ولی بعداً به عنوان کنایه به ورود در سایر امور نیز گفته شده است، اما این کلمه در قرآن مجید بیشتر به وارد شدن در مطالب باطل و بی اساس اطلاق گردیده، ولی غالباً در قرآن، به معنای ورود، یا شروع به کارها یا سخنان زشت و بد آمده است.
داخل شدن در آب (قاموس) راغب میگوید: خوض وارد شدن در آب و رفتن در آن است و بطور استعاره به وارد شدن در امور، اطلاق میشود و اکثر موارد آن در قرآن محلّی است که ورود در آن مذموم است. طبرسی در ذیل این آیه میگوید: خوض وارد شدن در آبست با قدم، دخول در قول به آن تشبیه شده است. یعنی آن روز وای بر مکذّبین آنان که در حدیث باطل بازی میکنند و سخن باطل میگویند بگو خدا، سپس بگذار در باطلشان که وارد شدهاند سرگرم باشند . * ، با آن که به باطل وارد شده بودند به باطل وارد میشدیم. ، «اَلَّذی» صفت خوض است که از «خُضْتَمْ» استفاده میشود یعنی وارد شدید مثل ورود آنان که به باطل وارد شدند. طبرسی این را از یونس و اخفش نقل کرده است. ناگفته نماند این کلمه در قرآن کریم در ورود به آب اصلاً به کار نرفته و در همه جا، موارد آن خوض در باطل است. در نهج البلاغه خطبه 192 در وصف حضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله» فرمده «خاضَ اِلیَ رِضوانِ اللّه کُلَّ غَمْرَةٍ وَ تَجَرَّعَ فیهِ کُلَّ شِدَّةٍ».
wikialkb: ریشه_خوض
پیشنهاد کاربران
دقیق
کنجکاو
فرو رفتن در باطل
"در محاورات که به حضور او، میان دو کس رود، خوض ننماید" منبع: اخلاق ناصری
مفهوم: یعنی وقتی دو نفر پیش شما صحبت می کنند، عمیق فکر نکنید و به عمق مطلب نیندیشید. ( شاید چیز هایی می گویند که حالت راز داشته باشند )
مفهوم: یعنی وقتی دو نفر پیش شما صحبت می کنند، عمیق فکر نکنید و به عمق مطلب نیندیشید. ( شاید چیز هایی می گویند که حالت راز داشته باشند )
برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات مشابه استفاده کرد مثلا خوض در حوض. فرو رفتن در آب حوض ( البته کار باطل و بیهوده ایست چون حوض عمقی ندارد یعنی فرو رفتن در باطل )
بعضی ها خوض در حوضِ ذهن می کنند یعنی فرورفتن در فکر.
پس خوض یعنی فرو رفتن است که منظور می تواند، اب، باطل و یا فکر باشد.
بعضی ها خوض در حوضِ ذهن می کنند یعنی فرورفتن در فکر.
پس خوض یعنی فرو رفتن است که منظور می تواند، اب، باطل و یا فکر باشد.
کنجکاوی
دور اندیشیدن و برسی سود وزیان آن کار وپس اقدام کردن
فضولی
کلمات دیگر: