کلمه جو
صفحه اصلی

خویشکاری

فارسی به انگلیسی

function

فرهنگ فارسی

۱ - وظیفه شناسی . ۲ - پارسایی تدین .

فرهنگ معین

(حامص . ) ۱ - وظیفه شناسی . ۲ - پارسایی ، تدین .
(حامص . ) کشاورزی ، دهقانی .

(حامص .) 1 - وظیفه شناسی . 2 - پارسایی ، تدین .


(حامص .) کشاورزی ، دهقانی .


پیشنهاد کاربران

این واژه معادل function وضع شده است در کتاب ریخت شناسی قصه های پریان نوشته ی ولادیمیر پراپ ترجمه فریدون بدره ای؛ در فرهنگ آکسفورد به معنی : ایفای کار کردن ، طرزکار، کارایى ، فعالیت ، تابع ، کار ویژه ، پیشه ، مقام ، ماموریت ، ایفاء، عمل کردن ، کارکردن ، وظیفه داشتن ، ایین رسمى آمده است. مثال از کتاب بالا: «خویشکاری یعنی عمل شخصیتی از اشخاص قصه که از نقطه نظر اهمیتی که در جریان عملیات قصه دارد، تعریف می شود. »

وظیفه، آن چه فرد ، در عوض حقوقی که دارد باید انجام دهد.
این واژه معادل function وضع شده است در کتاب ریخت شناسی قصه های پریان نوشته ی ولادیمیر پراپ ترجمه فریدون بدره ای؛ در فرهنگ آکسفورد به معنی : ایفای کار کردن ، طرزکار، کارایى ، فعالیت ، تابع ، کار ویژه ، پیشه ، مقام ، ماموریت ، ایفاء، عمل کردن ، کارکردن ، وظیفه داشتن ، ایین رسمى آمده است. مثال از کتاب بالا: «خویشکاری یعنی عمل شخصیتی از اشخاص قصه که از نقطه نظر اهمیتی که در جریان عملیات قصه دارد، تعریف می شود. »
مرا باشد این خویشکاری و بس
کـه باشـم مطـیع خــــداونـدگــار
«مهرآذر شیرازی»

وظیفه. . . . مسئولیت . . . . .


کلمات دیگر: