( اسم ) ارد. کنجد تفال. کنجد .
بزیشه
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(بَ یا بُ شِ ) ( اِ. ) تفالة کنجد.
لغت نامه دهخدا
بزیشه. [ ب ُ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) آرد کنجد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). || ثفل کنجد روغن کشیده. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
اردۀ کنجد، تفالۀ کنجد.
کلمات دیگر: