کلمه جو
صفحه اصلی

بزرگ داشتن


مترادف بزرگ داشتن : محترم شمردن، گرامی داشتن، نکو داشتن احترام گذاشتن، تکریم کردن، معزز داشتن، عزیز داشتن

متضاد بزرگ داشتن : کوچک شمردن

فارسی به انگلیسی

enshrine, celebrate

enshrine


فارسی به عربی

احترام

مترادف و متضاد

respect (فعل)
احترام گذاشتن به، محترم داشتن، بزرگداشتن

محترمشمردن، گرامی داشتن، نکو داشتن احترامگذاشتن، تکریم کردن، معزز داشتن، عزیز داشتن ≠ کوچک شمردن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) تعظیم کردن توقیر کردن تکریم کردن .

فرهنگ معین

( ~. تَ ) (مص م . ) احترام گذاشتن ، تکریم کردن .

لغت نامه دهخدا

بزرگ داشتن. [ ب ُ زُ ت َ ] ( مص مرکب ) تعظیم. تفخیم. تجلیل. امجاد. تبجیل. تکریم. تجلیل کردن. اعزاز کردن. تعظیم کردن. احترام کردن. ادب کردن. توقیر.محترم شمردن. اعظام. تعزیز. اکبار. هشم. تهشیم. ترحیب. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( دهار ) ( ترجمان القرآن ) : و ایشان [ خرخیزیان ] آتش را بزرگ دارند و مرده را بسوزانند. ( حدودالعالم ). [ غوزیان ] طبیبان را بزرگ دارند و هرکه ایشان را ببند نماز برند... ( حدود العالم ). و اندر خره [ بناحیت پارس ] یکی آتشکده است که آنرا بزرگ دارند و زیارت کنند... ( حدود العالم ). و اندر کاریان آتشکده ایست که آنرا بزرگ دارند. ( حدود العالم ). جو رسته را ملوک عجم بفال سخت بزرگ داشتندی. ( نوروزنامه ).

پیشنهاد کاربران

اجلال


کلمات دیگر: