کلمه جو
صفحه اصلی

ترک جوش

فرهنگ فارسی

( اسم ) آبگوشتی که گوشت آن نیم پخته باشد.

فرهنگ معین

(تُ ) (اِمر. ) آبگوشتی که گوشت آن نیم پخته باشد، گوشت نیم پخته .

لغت نامه دهخدا

ترک جوش. [ ت ُ ] ( اِ مرکب ) گوشت نیم پخته. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). لحم نیم خام چه ترکان نیم خام گذارند و می گویندگوشت مهرا قوت نمی باشد. ( فرهنگ رشیدی ) ( از آنندراج ). کنایه از یخنی نیم خام است. چه ترکان گوشت را نیم خام خورند و نمی گذارند که مهرا سازند و می گویند گوشت مهرا شده را قوت نمی باشد. ( انجمن آرا ) :
ترک جوشی کرده ام من نیم خام
از حکیم غزنوی بشنو تمام.
مولوی.
بس بجوشیدی در این عهد مدید
ترک جوشی هم نکردی ای قدید.
مولوی.

فرهنگ عمید

۱. گوشت نیم پخته.
۲. آبگوشت یا خوراک دیگر که گوشت آن نیم پخته باشد.

فرهنگستان زبان و ادب

{weld crack} [جوشکاری و آزمایش های غیرمخرب] ترکی که در منطقۀ جوش شامل فلز جوش و تفگاه به وجود می آید


کلمات دیگر: