furned inside out
پشت رو
فارسی به انگلیسی
فرهنگ معین
(ی ) ( ~. ) (ق . ) وارونه ، واژگونه .
لغت نامه دهخدا
پشت رو. [ پ ُ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) وارونه. وارون. واژون. باژگون. باژگونه. اَشن َ: پیراهنت را پشت رو پوشیده ای.
فرهنگ عمید
= پشت * پشت ورو
* پشت و رو کردن:
۱. برگرداندن و وارونه کردن جامه یا رویۀ لباس که پشت آن به رو بیاید.
۲. [مجاز] خلاف واقع نشان دادن.
* پشت و رو کردن:
۱. برگرداندن و وارونه کردن جامه یا رویۀ لباس که پشت آن به رو بیاید.
۲. [مجاز] خلاف واقع نشان دادن.
= پشت 〈 پشتورو
〈 پشتورو کردن:
۱. برگرداندن و وارونه کردن جامه یا رویۀ لباس که پشت آن به رو بیاید.
۲. [مجاز] خلاف واقع نشان دادن.
کلمات دیگر: