کلمه جو
صفحه اصلی

بریه


مترادف بریه : بیابان، صحرا، وادی | خلق، مخلوق، مردم، ناس

عربی به فارسی

وحشي , جنگلي , خود رو , شيفته و ديوانه


مترادف و متضاد

بیابان، صحرا، وادی


خلق، مخلوق، مردم، ناس


فرهنگ فارسی

خلق، مخلوق، مردم، صحرا، بیابان، براری جمع
( صفت ) موئ نث بری : وجوه بریه .
مصغر ابراهیم .

آفریدگان یا پاک از چیزی .

فرهنگ معین

(بَ یِّ ) [ ع . بریة ] ( اِ. ) صحرا، بیابان . ج . براری .
(بَ یِ ) [ ع . بریة ] ( اِ. ) خلق ، مخلوق . ج . برایا.

(بَ یِّ) [ ع . بریة ] ( اِ.) صحرا، بیابان . ج . براری .


(بَ یِ) [ ع . بریة ] ( اِ.) خلق ، مخلوق . ج . برایا.


لغت نامه دهخدا

بریه. [ ب ُ رَی ْه ْ ] ( ع اِ مصغر ) مصغر ابراهیم. ( منتهی الارب ).

بریه. [ ب ُ رَی ْه ْ ] ( اِخ ) ( نهر... ) نهری است به بصره در مشرق دجله. ( از منتهی الارب ) ( از مراصد ).

بریه. [ ] ( اِخ ) بیره. دهی است جزء بخش خرقان شهرستان ساوه. سکنه آن 112 تن. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و سیب زمینی است. ( از فرهنگجغرافیایی ایران ج 1 ).

بریه . [ ب ُ رَی ْه ْ ] (اِخ ) (نهر...) نهری است به بصره در مشرق دجله . (از منتهی الارب ) (از مراصد).


بریه . [ ب ُ رَی ْه ْ ] (ع اِ مصغر) مصغر ابراهیم . (منتهی الارب ).


بریة. [ ب َ ری ی َ ] (ع اِ) آفریدگان . (منتهی الارب ) (السامی ). آفریده . (زمخشری ). خلق . مردم . ج ، بریات ، بَرایا. (ناظم الاطباء) : اًن الذین کفروا من أهل الکتاب و المشرکین فی نار جهنم خالدین فیها اولئک هم شر البریة. اًن الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة. (قرآن 6/98 و 7)؛ کسانی از اهل کتاب که کافر شدند و مشرکان در آتش جهنم ، جاویدان هستند و آنان بدترین خلق هستند. کسانی که ایمان آوردند و کارهای صالح انجام دادند آنان بهترین خلق باشند.


بریة. [ ب َرْ ری ی َ ] (ع اِ) صحرا و زمین بی کشت ، خلاف ریفیة. (منتهی الارب ). صحرا. (اقرب الموارد). ج ، بَراری . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).


بریة. [ ب ِرْ ری ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث بِرّی ، منسوب به بِرّ. و رجوع به بِرّ و بِرّی شود.
- وجوه (وجوهات ) بریة ؛ نقدها که بر سبیل مبرات دهند. (یادداشت دهخدا).


( برئة ) برئة. [ ب َ رِ ءَ ] ( ع ص ، اِ ) آفریدگان. ج ، برایا. || پاک از چیزی. || بیزار از چیزی. و در دو معنی اخیر تأنیث بری باشد. ج ، بَرِءات. بریات. برایا. ( منتهی الارب ). رجوع به بریئة شود.

برئة. [ ب َ رِ ءَ ] (ع ص ، اِ) آفریدگان . ج ، برایا. || پاک از چیزی . || بیزار از چیزی . و در دو معنی اخیر تأنیث بری ٔ باشد. ج ، بَرِءات . بریات . برایا. (منتهی الارب ). رجوع به بریئة شود.


بریه . [ ] (اِخ ) بیره . دهی است جزء بخش خرقان شهرستان ساوه . سکنه ٔ آن 112 تن . آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و سیب زمینی است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 1).


فرهنگ عمید

مربوط به بَرّ: قوای بریه.
صحرا، بیابان.
خلق، مخلوق، مردم.

خلق؛ مخلوق؛ مردم.


صحرا؛ بیابان.


مربوط به بَرّ: قوای بریه.


دانشنامه عمومی

بریه یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در Duzaj Rural District واقع شده است. براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، بریه ۴۴ نفر جمعیت دارد.
فهرست روستاهای ایران


کلمات دیگر: