کلمه جو
صفحه اصلی

خشخاش سفید

فرهنگ فارسی

بستانی بود و بهترین تازه و فربه بود و طبیعت وی سرد و تر بود در دویم و گویند در سیم و عیسی گوید سرد و خشکست در دویم نافع بود جهت سرفه گرم و نزله سنیه و رطوبات معده و نفث دم و باد های تیز که فرود آید از سر و با عسل منی زیاده گرداند .

لغت نامه دهخدا

خشخاش سفید. [ خ َ ش ِ س َ / س ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بستانی بود و بهترین تازه وفربه بود و طبیعت وی سرد و تر بود در دویم و گویند در سیم و عیسی گوید سرد و خشک است در دویم نافع بود جهت سرفه گرم و نزله سینه و رطوبات معده و نفث دم وبادهای تیز که فرودآید از سر و با عسل منی زیاده گرداند و مقدار دو درم تا پنج درم مستعمل بود و حب وی شکم ببندد و آب وی شکم براند و وی منوم بود غذای اندکی دهد و مصلح وی عسل بود با قند و صاحب تقویم گوید:بسیار از وی مرض شش بود و مصلح آن مصطکی بود و اسحاق گوید پوست وی مضر بود و پوست وی از دانه منوم تر بود و چون پزند و آب آن بر سر ریزند و وی چون ضماد کنند بر پیشانی بیخوابی را نافع بود و بیخ وی به آب بجوشانند تا نیمه باز آید نافع بود جهت جگر معلول و کس که در شکم وی خلط غلیظی بود. ( از اختیارات بدیعی ).


کلمات دیگر: