خشتی که بر خم گذارند و دهان خم بدان بندند و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته .
خشت سرخم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خشت سرخم. [ خ ِ ت ِ س َ رِ خ ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خشتی که بر خم گذارند و دهان خم بدان بندند و این از اهل زبان بتحقیق پیوسته. ( آنندراج ) :
شد مدتی که خشت سرخم کتاب ماست
موج شراب سرخی سرهای باب ماست.
شد مدتی که خشت سرخم کتاب ماست
موج شراب سرخی سرهای باب ماست.
( از آنندراج ).
کلمات دیگر: