کلمه جو
صفحه اصلی

دست افتادن

فرهنگ فارسی

یافته شدن و میسر گشتن یا آموختن

لغت نامه دهخدا

دست افتادن. [ دَ اُ دَ ] ( مص مرکب ) یافته شدن و میسر گشتن. ( ناظم الاطباء ). بدست افتادن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || آموختن. || دریافتن و یافتن. ( ناظم الاطباء ).


کلمات دیگر: