کلمه جو
صفحه اصلی

خشخاش زبدی

فرهنگ فارسی

گیاهی است بسیار سفید و سبک و ساقش به قدر ذرعی و برگش بسیار ریزه و دراز و بیخ او باریک و ثمرش متصل ببرگ او و سفید و مستعمل ازو ثمرش در وسط تابستان می رسد بغایت گرم و تند و در طبع مثل جلاهنگ و از جمله سموم و مسهل قوی و جهت شقیقه دماغ و دفع بلغم و صرع مفید و قدر شربت از تخم او تایک درهم است .

لغت نامه دهخدا

خشخاش زبدی. [ خ َ ش ِ زَ ب َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گیاهی است بسیار سفید و سبک و ساقش به قدر ذرعی و برگش بسیار ریزه و دراز و بیخ او باریک و ثمرش متصل ببرگ او و سفید و مستعمل از او ثمرش در وسط تابستان می رسد بغایت گرم و تند و در طبع مثل جلاهنگ و از جمله سموم و مسهل قوی و جهت شقیقه دماغ و دفع بلغم و صرع مفید و قدر شربت از تخم او تا یک درهم است. ( از تحفه حکیم مؤمن ). جاسوس . ( یادداشت بخط مؤلف ) .


کلمات دیگر: