کلمه جو
صفحه اصلی

پابلو پیکاسو

فارسی به انگلیسی

picasso

Picasso


دانشنامه عمومی

پابلو روییس ای پیکاسو (‎/pɪkɑːsoʊ, -kæsoʊ/‎; اسپانیولی: [ˈpaβlo piˈkaso]) نقاش، شاعر، طراح صحنه، پیکرتراش، گراورساز و سرامیک کار اسپانیایی و یکی از برترین و تأثیرگذارترین هنرمندان سده ۲۰ میلادی بود. او به همراه ژرژ براک، نقاش و پیکرتراش فرانسوی، سبک کوبیسم را پدیدآورد. از جمله آثار مشهور او می توان به دوشیزگان آوینیون و گرنیکا اشاره کرد. پیکاسو بیشتر عمر خود را در فرانسه به سر برد. او به دلیل جستجوگری، نوآوری، پرکاری و اثرگذاری بر معاصران، یکی از مهم ترین هنرمندان سده بیستم به شمار می آید.
Picasso, Pablo." Encyclopædia Britannica. 2006. Encyclopædia Britannica Online. 2 Nov. ۲۰۰۶
مروری بر تاریخ نقاشی معاصر غرب از آرنوو تا پست مدرنیسم - پریسا شاد قزوینی، پاکباز، رویین، (۱۳۷۸)
دائرةالمعارف هنر (نقاشی، پیکره تراشی، گرافیک)"، تهران: انتشارات فرهنگ معاصر. لینتن، نوربرت، (۱۳۸۲)،
هنر مدرن"، ترجمه علی رامین، تهران: نشر نی.
هنر مفهومی/ پال وود
سبک شناسی هنری –سید محمد میر کمالی
Richardson, John (۲۵ نوامبر ۲۰۱۰). "How Political Was Picasso?". The New York Review of Books, pp. 27–30
Danto, Arthur (August 26/September 2, 1996). "Picasso and the Portrait". The Nation 263 (6): 31–35
وی در ۲۵ اکتبر سال ۱۸۸۱ در مالاگا، یکی از شهرهای کشور اسپانیا، زاده شده و با نام «پابلو دیه گو خوسه فرَنسیسکو د پائولا خوان رمدیوس ترینیداد روییس ای پیکاسو» غسل تعمید داده شد. او فرزند یک نقاش تحصیل کرده به نام جوز روییس بلنکو (Jose Ruis Blanco) و ماریاپیکاسو (Maria Picasso) بود که از سال ۱۹۰۱ نام خود را به نام خانوادگی مادرش تغییر داد. پابلو از همان دوران کودکی به نقاشی علاقه پیدا کرد و از ده سالگی نزد پدرش که معلم یک آموزشگاه هنری بود، اصول اولیهٔ نقاشی را فراگرفت و دوستانش را با کشیدن نقاشی بدون بلند کردن قلم یا نگاه کردن به کاغذ سرگرم می کرد.
در سال ۱۸۹۵ به همراه خانواده به بارسلونا تغییر مکان دادند و پیکاسو در آن جا در آکادمی هنرهای عالی به نام لالُنخا (La Lonja) به تحصیل مشغول شد. در اوایل کار، دیدار او از مکان ها و گروه های مختلف هنری تا سال ۱۸۹۹ در پیشرفت هنریش بسیار تأثیرگذار بود. وی تحصیلات خود را در فرانسه به پایان رساند. او نزد پدرش که استاد نقاشی بود به آموختن پرتره نگاری پرداخت و در سال ۱۹۰۳ مقیم پاریس شد. در سال های ۱۹۰۶ و ۱۹۱۰، به اتفاق ژرژ براک مکتب کوبیسم را پایه گذاری کرد. ژرژ براک، از نخستین کسانی بود که سنجاق و میخ را با هم توأم نمود و پیکاسو تخته و چیزهای دیگری را هم به آن افزود. پیکاسو در سبک خود شهرت فراوانی به دست آورد و پیروان فراوانی کسب نمود.
پیکاسو زمانی که به کار مشغول نبود، از تنها ماندن خودداری می کرد و به همین دلیل در مدت کوتاهی حلقهٔ دوستانش که شامل گیوم آپولینر، ماکس ژاکوب و لئواستاین و همچنین دو دلال بسیار خوب به نام های امبروز (Amborise Vollard) و برس ول (Berthe Weel) بود، شکل گرفت. در این زمان خودکشی یکی از دوستانش به روی پابلوی جوان تأثیر عمیقی گذاشت و تحت چنین شرایطی دست به خلق آثاری زد که از آن به عنوان دورهٔ آبی یاد می کنند. در این دوره بیشتر به ترسیم چهرهٔ آکروبات ها، بندبازان، گدایان و هنرمندان می پرداخت و در طول روز در پاریس به تحقیق بر روی شاهکارهایش در لوور و شبها به همراه هنرمندان دیگر در میکده ها مشغول می شد. پابلو پیکاسو در دورهٔ آبی بیشتر رنگ های تیره را در تابلوهای نقاشی خود به کار می گرفت.

نقل قول ها

پابلو پیکاسو، نقاش و پیکرتراش اسپانیائی و یکی از مشهورترین هنرمندان قرن بیستم، زادروز: (۲۵ اکتبر ۱۸۸۱ میلادی) در مالاگا (اسپانیا).
• «برای مدت زمانی طولانی به عنوان نوعی انضباط، کار خود را فقط به یک "رنگ" محدود کردم.» -> On his "blue" and "rose" periods, from Picasso on Art
• «برای من نامفهوم است. نه درباره اش ابراز عقیده می کنم و نه به آن اهمیت می دهم.» -> هنگام اولین فرود روی کره ماه، روزنامه نیویورک تایمز/ ۲۱ ژوئیه ۱۹۶۹
• «کسانی که به تفسیر و تشریح یک اثر هنری می پردازند، اغلب آهنگر بلخ را با مسگر شوشتر اشتباه می گیرند.» -> from Picasso on Art
• «همه می دانیم که هنر، فریبی بیش نیست و از واقعیت به دور است، اما این فریب، ما را به حقیقت نزدیک می کند. حداقل به حقیقتی که برای ما قابل درک باشد.» -> Wort und Bekenntnis
• «هنر، وسیله ای برای تزئین خانهٔ بورژوا نیست؛ سلاحی است برای نبرد.»Les lettres françaises/ مارس ۱۹۴۳• «آدم نابغه، شخصیتی است با صنار استعداد.»• «اعجاز نقاشی در این است که بدون جستجو کردن، گمشده خود را می یابیم.»• «اگر فقط یک «حقیقت» وجود داشت، امکان نمایش آن به صدها گونه میسر نبود.»• «من دوست دارم فقیر زندگی کنمولی با پول فراوان.»• «اگر می دانستم هنر چیست، برای خودم نگاه می داشتم.»• «برای جوان مردی و مروتی که به هرکس می کنی، انتظار هیچ پاداشی نداشته باش.»• «برای من، کارکردن مانند نفس کشیدن است. اگر نتوانم کار کنم، تنفس نیز برایم ممکن نیست.»• «بوی تریاک مزخرف ترین بوهای دنیا است.»• «فرضیه ها، دروغ هائی هستند که برای یافتن حقیقت، به ما کمک می کنند.»• «بیشترین تأسف من در زندگی از این است که در زمینه فکاهیات و طنز، اثری از خود بجای نگذاشته ام.»• «تمام عمر، صرف عبور از گذرگاه جوانی می گردد.»• «حقیقت واقعی در سکوت نهفته است.»• «خداوند، تنها هنرمند استثنائی است که تابع هیچ سبکی نیست. او زرافه می آفریند و فیل و گربه، سپس به خلق چیزهای دیگر می پردازد.»• «کیفیت هنری یک نقاش منوط به کهن کوله پشتِ تجربه ای است که به دوش می کشد.»• «من آنچه را می بینم نقاشی نمی کنم، بلکه آنچه را فکر می کنم به نقش می آورم.»• «من از دیرباز می توانستم مانند رافائل نقاشی کنم اما تمام عمرم راصرف نمودم تا مانند یک بچه از ابتدا نقاشی را بیاموزم.»• «من جستجو نمی کنم، من پیدا می کنم.»• «من هرچیزی را به زبان نمی آورم، ولی همه چیز را نقاشی می کنم.»• «نقاشی از من قوی تر است، اوست که همیشه مرا وادار به انجام کارهایش می کند.»• «هروقت به من می گویند، تو برای این کار پیری، فورأ مبادرت به انجام آن می کنم.»• «هنر، غبار روزمره را از روح می زداید.»• «یک موزه خالی به من بسپارید تا آنرا پر کنم.»• «یک نقاش کسی است که آنچه را بفروشد نقاشی می کند؛ یک هنرمند کسی است که به هرحال، می فروشد آن چیزی را که نقاشی می کند.»• «به سلامتی من بنوش! خوب می دانی که دیگر توان نوشیدن ندارم.»• «پابلو پیکاسو نه تنها یکی از مشاهیر مسلم نقاشی است، بلکه بزرگترین طراحِ «الفیه و شلفیه» دوران نیز می باشد.» -> Norman Mailer
• «ما، هردو بزرگ ترین نقاش زمان خود هستیم. تو در سبک مصری، من در سبک مدرن.» -> Henri Rousseau
• «یکی از دوستان پیکاسو، خانه ای مدرن بنا نمود و به او پیشنهاد کرد که یکی هم برای وی بسازد. اما پیکاسو رد کرد و گفت: من یک خانه قدیمی را ترجیح می دهم، فرض کن اگر بهمیکل آنژ یک دست مبل رنسانس را هدیه می کردند، چه جواب می داد؟ مسلمأ نمی پذیرفت.» Stein -> پیکاسو، ۱۹۳۸ - Gertrude
• «در پاریس دوستانش بیش تر نویسنده بودند تا نقاش، وقتی او قادر بود همان گونه که می خواست نقاشی کند، چه دلیلی داشت با نقاشان طرح دوستی بریزد. آشکار بود که او در طول زندگی روزانه اش به نقاشان نیازی نداشت و این امر در تمام طول زندگی اش صادق بود. او مانند هر کس دیگر به ایده ها نیاز داشت، اما نه برای نقاشی، نه، او می بایست با آن هایی که به ایده ها علاقمند بودند آشنا شود، ولی از آن جایی که می دانست چگونه نقاشی کند سرشار از ایده ها پا به عرصهٔ وجود گذاشت.» -> گرترود اشتاین
• «نقاش خود را وجودی در درون خود نمی پندارد، وی خود را بازتاب تصاویر ذهنی و نمودهایی می داند که در نقاشی هایش می گنجاید و در تصویر نقاشی های خود زندگی می کند؛ ولی یک نویسنده، یک نویسندهٔ جدی خود را در درون خویش تصور می کند، او به هیچ وجه در بازتاب کتاب هایش زندگی نمی کند، برای این که بنویسد باید پیش از هر چیز درون خویش وجود داشته باشد. اما، برای یک نقاش برای این که قادر باشد نقاشی کند، نقاشی باید از پیش تحقق یابد؛ بنابراین خودبینی یک نقاش به هیچ وجه همچون خودبینی یک نویسنده نیست. به همین علت پیکاسو، مردی که خود را تنها در نقاشی بیان می کرد، فقط نویسندگان را به دوستی برمی گزید.» -> گرترود اشتاین

پیشنهاد کاربران

پابلو


کلمات دیگر: